معنی کاوک
- کاوک((وَ))
- پوچ، میان خالی
واژههای مرتبط با کاوک
کاوک
- کاوک
- کاوه
کاوک
- کاوک
- لانه مرغ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند، کابوک، کابک، کاواک، کاووک
کاوک
- کاوک
- مخفف کاواک است که پوچ و میان خالی و بی مغز باشد. (برهان)
چکاوک
- چکاوک
- پرنده ای خوش آواز و کمی بزرگ تر از گنجشک که تاج بر سر دارد
راوک
- راوک
- راوق صاف، لطیف و پالوده هر چیز
کاوه
- کاوه
- از شخصیتهای شاهنامه، نام آهنگری ایرانی در زمان ضحاک و برپادارنده پرچم ایران (درفش کاویانی) و رهبر قیام علیه ضحاک ماردوش
کاکو
- کاکو
- از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی
کاکو
- کاکو
- دایی
کاواک
- کاواک
- توخالی
