جدول جو
جدول جو

معنی کاواک

کاواک
لانه مرغ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند، کابوک، کابک، کاوک، کاووک
تصویری از کاواک
تصویر کاواک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کاواک

کاواک

کاواک
مُرَکَّب اَز: کاو (کاویدن، + اک پسوند اسم فاعل و اسم مفعول)، (از حاشیۀ برهان چ معین)، خالی و تهی و پوچ و بی مغز، (ناظم الاطباء)، میان خالی و پوچ و بی مغز، (برهان) :
بجز عمود گران نیست روز و شب خورشش
شگفت نیست ازو گر شکمش کاواک است،
لبیبی،
- میان کاواک، میان تهی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کاوان

کاوان
کاونده، بسر و کول هم ور رونده: (نر و ماده کاروان ابر یکدگر بکشی کر شمه کن و جلوه گر)
کاوان
فرهنگ لغت هوشیار

کاووک

کاووک
لانه مرغ، زنبیلی که در میان خانه بیآویزند تا کبوتر در آن آشیانه کند، کابوک، کابک، کاوک، کاواک
کاووک
فرهنگ فارسی معین