معنی کامیونت
کامیونت
((نِ))
اتومبیل باری کوچک و کم ظرفیت
تصویر کامیونت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با کامیونت
کامیونت
کامیونت
خودرو باری کوچک تر از کامیون و بزرگ تر از وانت، کامیون کوچک
فرهنگ فارسی عمید
کامیونت
کامیونت
فرانسوی بار کش کامیون کوچک (معمو ظرفیت آن از 5، 1 تن متجاوز نیست)
فرهنگ لغت هوشیار
کامیون
کامیون
باری
فرهنگ واژه فارسی سره
کامیون
کامیون
خودرو بزرگ مخصوص حمل و نقل با قسمتی برای حمل بار که ثابت است
فرهنگ فارسی عمید
کامیون
کامیون
اتومبیل بزرگ بارکشی
فرهنگ لغت هوشیار
کامیون
کامیون
اتومبیل بزرگ که برای حمل و نقل بار به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
کامیون
کامیون
اتومبیل بزرگ بارکشی. این لفظ فرانسوی است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
کامیون
کامیون
اتومبیل، تریلی، خودرو، کامانکار، ماشین، موتور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کامنولت
کامنولت
ثروت عمومی، جنس مشترک
فرهنگ لغت هوشیار