جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کالب

کالب

کالب
کالبد، طرحی که چیزی در آن شکل می گیرد، قالب، تن، بدن، قالبی برای ساختن خشت و آجر
کالب
فرهنگ فارسی عمید

کالب

کالب
آبکند عمیق که اسب و سوار از آن گذر نتواند کرد، تخته سنگ پهن و نازک، کالار
کالب
فرهنگ فارسی معین

کالب

کالب
یکی از مننترات هندوان قدیم مربوط به بنات النعش طبق ’بشن پران’. (تحقیق ماللهند ص 197)
لغت نامه دهخدا

کالب

کالب
قالب که آن را کالبد نیز گویند. (برهان) (جهانگیری). و آن را کلوب نیز گویند. (جهانگیری). کلوب. (برهان). کالبد:
این من و این من که در این کالب است
هیچ مگو جنبش این قالب است.
نظامی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا

کالب

کالب
بمعنی روستای سفید، ناحیه ای از اعمال قوهستان ازناحیۀ فهلو و در آن قریه ها و روستاهاست و مراد از فهلو به زعم حمزه نواحی اصفهانست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

کالب

کالب
ابن برقا. وی بنی اسرائیل را بعد از چندان زحمت به مصر آورد و دیر مدت در میان ایشان رسالت کرد و به مصر درگذشت. (تاریخ گزیده چ اروپا ص 50). کالب یکی از چهل و دو پیغمبری است که درتفاسیر و تواریخ نام آنان آمده است. و نیز رجوع به کالب بن یفنه شود. (تاریخ گزیده ص 21 چ عکسی اروپا)
لغت نامه دهخدا