اثاث البیت. (آنندراج). کاسه کوزه: کاسه و کوزۀ افلاک شکستن دارد چند بیهوده دل اهل هنررا شکند. صائب. ای کز سر سبلتت رئیسی پیداست از کاسه و کوزه ات خسیسی پیداست گر در شب دیجور نقاب اندازی از چهرۀ تو نشان پیسی پیداست. رهی شاپور (از آنندراج). - کاسه و کوزه را بسر کسی شکستن، با بی گناهی او همه تقصیرها را بدو نسبت کردن. (امثال و حکم دهخدا) و رجوع به کاسه کوزه شود
یعنی کاسۀ درویشان که کنار آن حلقه ای است که بر کمر آویزند: شعری بشب چو کاسۀ یوزی نمایدم یعنی سگی است حلقه بگوش در سخاش. خاقانی. خم دف حلقه بگوشی شده چون کاسۀ یوز کآهو و گورش با شیر نر آمیخته اند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 133)