جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کاسه سیاه

کاسه سیاه

کاسه سیاه
ممسک بخیل: (زر گردد روی آن کاسه سیاه چون ببیند خوان او خوالیگرش) (پوربهای جامی انجمن آرا)
کاسه سیاه
فرهنگ لغت هوشیار

کاسه سیاه

کاسه سیاه
بمعنی سیاه کاسه است که کنایه از مردم ممسک و بخیل و گرفته باشد، و کاسه سیه نیز گویند. (برهان) (آنندراج). سیاه کاسه. سیاه دست و سیه دست. (انجمن آرا) :
زرد گردد روی آن کاسه سیاه
چون ببیند خوان او خوالیگرش.
پوربهای جامی (از انجمن آرا بخش کنایات)
لغت نامه دهخدا

نامه سیاه

نامه سیاه
کسی که گناه بسیار کرده و نامۀ عملش سیاه است، شخص گناهکار
نامه سیاه
فرهنگ فارسی عمید

نامه سیاه

نامه سیاه
کسی که کارهای بدبسیارکرده ونامه عملش سیاه است گناهکار بدعمل: من ارچه عاشقم ور ندومست و نامه سیاه هزار شکر که یاران شهربی گنهندخ (حافظ) مقابل نامه سفید
فرهنگ لغت هوشیار

خانه سیاه

خانه سیاه
خانه سیه. خانه خراب. (ناظم الاطباء). در محل نفرین گویند خانه اش سیاه:
کمال هست قرین با رقیب خانه سیاه
چو بلبلی که بزاغش کنند اسیر قفس.
کمال خجندی (از آنندراج).
بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ
رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی.
بابا فغانی (از آنندراج).
ارباب هنر جمله چو فانوس درین بزم
از روشنی دیده و دل خانه سیاه اند.
وحید (ازآنندراج).
، در محل نفرین گویند
لغت نامه دهخدا

چاله سیاه

چاله سیاه
دهی از دهستان برخوار بخش حومه شهرستان اصفهان که در 35 هزارگزی شمال باختر اصفهان و 14 هزارگزی شوسه اصفهان به تهران واقع شده. جلگه ای است معتدل که 616 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و صیفی و پشم و روغن است. شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان کرباس بافی میباشد. راهش ماشین رو است و کاروانسرای شاه عباسی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). و رجوع بمرآت البلدان ج 4 ص 85 شود
لغت نامه دهخدا