بمعنی سیاه کاسه است که کنایه از مردم ممسک و بخیل و گرفته باشد، و کاسه سیه نیز گویند. (برهان) (آنندراج). سیاه کاسه. سیاه دست و سیه دست. (انجمن آرا) : زرد گردد روی آن کاسه سیاه چون ببیند خوان او خوالیگرش. پوربهای جامی (از انجمن آرا بخش کنایات)
خانه سیه. خانه خراب. (ناظم الاطباء). در محل نفرین گویند خانه اش سیاه: کمال هست قرین با رقیب خانه سیاه چو بلبلی که بزاغش کنند اسیر قفس. کمال خجندی (از آنندراج). بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی. بابا فغانی (از آنندراج). ارباب هنر جمله چو فانوس درین بزم از روشنی دیده و دل خانه سیاه اند. وحید (ازآنندراج). ، در محل نفرین گویند
دهی از دهستان برخوار بخش حومه شهرستان اصفهان که در 35 هزارگزی شمال باختر اصفهان و 14 هزارگزی شوسه اصفهان به تهران واقع شده. جلگه ای است معتدل که 616 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و پنبه و صیفی و پشم و روغن است. شغل اهالی زراعت و گله داری وصنایع دستی زنان کرباس بافی میباشد. راهش ماشین رو است و کاروانسرای شاه عباسی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10). و رجوع بمرآت البلدان ج 4 ص 85 شود