چشمی که جز پلک چیزی ندارد. یا کاسه بودن (یا: شدن) چشم. از میان رفتن انساج و قسمتهای مختلف کره چشم. این عارضه معمولا بعلت عفونت کامل انساج کره چشم حاصل میشود
چشمخانه. غار چشم. لحج حدقه. (بحرالجواهر). استخوان جای تخم چشم: کاسۀ چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد. مولوی (از آنندراج). میی در کاسۀ چشم است ساقی را بنام ایزد که مستی میکند با عقل و می بخشد خماری خوش. حافظ. رجوع به کوزۀ چشم شود