جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کارشکنی

کارشکنی

کارشکنی
ممانعت از پیشرفت کار، بهتان و افتراء. (ناظم الاطباء). سعایت. اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود
لغت نامه دهخدا

کار شکنی

کار شکنی
ممانعت از پیشرفت کار، سخن چینی سیاست نمامی، بهتان افترا
کار شکنی
فرهنگ لغت هوشیار

بارشکنی

بارشکنی
خواربار یعنی خوراک اندک که قوت لایموت باشد. (آنندراج). آذوقه ای که مخصوصاً از خارج وارد میشود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پارشکنی

پارشکنی
خواربار. خوراک اندک. قوت لایموت. (تتمۀ ملحقات برهان)
لغت نامه دهخدا

کایشکنی

کایشکنی
منسوب به کایشکن که از قرای بخارا است. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا