جدول جو
جدول جو

معنی کاراسته

کاراسته((تَ یا تِ))
چوب، تخته و دیگر مصالح بنایی
تصویری از کاراسته
تصویر کاراسته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کاراسته

کاراته

کاراته
نوعی ورزش رزمی که در آن بدون هیچ سلاحی و بدون درگیر شدن، فقط با دست یا پا به یکدیگر ضربه می زنند
کاراته
فرهنگ فارسی عمید

پیراسته

پیراسته
مزین بکاستن مرتب بوسیله بریدن زواید: ای جهان از عدل تو آراسته باغ ملک از خنجرت پیراسته. (انوری)، زنیت شده (مطلقا) مزین: وی مستعدان روز کار و بانواع فضل و کمال آراسته و بعنوان هنر پروری پیراسته بود، صیقل شده (شمشیرخنجروغیره) زدوده، زدوده (ازغم)، وصله کرده رفو شده، تنبیه کرده سیاست شده، دباغی شده آش نهاده مدبوغ: قومی که چو روبه بتو بر حیله سگالند پیراسته بادند چو سنجاب و چو قاتم. (سوزنی) -7 مهیا بسیجیده آماده: خود تو آماده بوی و آراسته جنگ او را خویشتن پیراسته. (رودکی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیراسته

پیراسته
چیزی یا کسی که ساخته وپرداخته و خوش نما گردانیده شده
پیراسته
فرهنگ فارسی عمید