جدول جو
جدول جو

معنی کاتالوگ

کاتالوگ((لُ))
دفترچه ای که طرز کار دستگاهی را نشان دهد، کارنما (واژه فرهنگستان)، فهرست، فهرست راهنمای اشیاء، بروشور، کالانما (واژه فرهنگستان)
تصویری از کاتالوگ
تصویر کاتالوگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کاتالوگ

کاتالوگ

کاتالوگ
فهرست کالاها یا تولیدات یک مؤسسه یا نمایشگاه، دفترچه ای که در آن طرز کار قسمت های مختلف یک دستگاه توضیح داده می شود
کاتالوگ
فرهنگ فارسی عمید

کاتالگ

کاتالگ
فهرست. فهرست کتابها و مال التجاره و غیر آنها
لغت نامه دهخدا

کاتالیز

کاتالیز
فرانسوی هوکنادی نفوذ و قدرتی که برخی مواد بر روی فعل و انفعالات شیمیایی بمنظور تسریع و تسهیل ترکیبات عناصر و مواد مختلف بکار میبرند. ماده و جسمی که عمل کاتالیز را انجام میدهد کاتالیزور نامیده میشود
فرهنگ لغت هوشیار

کاشالوت

کاشالوت
پستاندار عظیم الجثۀ دریازی و گوشت خوار که ماده ای خوش بو به نام عنبر در دستگاه گوارش او تولید می شود، ماهی عنبر، عنبرماهی
فرهنگ فارسی عمید

کاتالیز

کاتالیز
تغییر سرعت واکنش های شیمیایی توسط جسمی که خود در پایان بدون تغییر باقی می ماند
فرهنگ فارسی عمید

کاتالونی

کاتالونی
نقطه ای از اسپانیا که در کتب مسلمین به نام ’کتلونیه’ یاد شده و کرسی آن برشلونه است. رجوع به اسپانیا در همین لغت نامه و رجوع به کتلونیه شود
لغت نامه دهخدا