جدول جو
جدول جو

معنی کاتالپسی

کاتالپسی((لِ))
فقدان ناگهانی حرکات ارادی بدون وجود یک ضایعه عضلانی. در این حالت اندام ها و تنه وضع خود را به یک حالت حفظ می کنند و حواس و اعضای حس نیز وظایف خود را انجام می دهند ولی پاسخ به تحریکات حرکات ارادی سلب می شود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کاتالپسی

کاتالپسی

کاتالپسی
بی حرکتی و ثابت ماندن دست، پا یا سایر اندام ها، به دلیل سفت شدن ماهیچه ها، در بعضی از بیماری ها یا در افراد هیپنوتیزم شده
کاتالپسی
فرهنگ فارسی عمید

کاتالپسی

کاتالپسی
کاتالپس فرانسوی مرگدیس کرختی فقدان ناگهانی حرکات ارادی بدون وجود یک ضایعه عضلانی. دراین حالت اندامها وتنه وضع خود را بیک حالت حفظ میکنند و حواس و اعضای حس نیز وظایف خود را انجام میدهند ولی پاسخ به تحریکات و حرکات ارادی سلب میشود. علت این عارضه ناخوشیهای مراکز عصبی و هیستری و برخی مسمومیتها خصوصا الکلیسم و ازدیاد اوره خون میتواند باشد
فرهنگ لغت هوشیار

آکاتالپسی

آکاتالپسی
نوعی بیماری روانی که مطالب در بیمار قابل درک نیست
آکاتالپسی
فرهنگ لغت هوشیار

کاتالونی

کاتالونی
نقطه ای از اسپانیا که در کتب مسلمین به نام ’کتلونیه’ یاد شده و کرسی آن برشلونه است. رجوع به اسپانیا در همین لغت نامه و رجوع به کتلونیه شود
لغت نامه دهخدا

کاتالانی

کاتالانی
انژلیکا، مغنیۀ ایطالیائی متولد در ’سینیگاگلیا’ (1779 - 1819)
لغت نامه دهخدا

کاتالنی

کاتالنی
نام لاتین ’شالون - سور -مارن’. مردم آن از اقوام گل (غالیا) بلژیک هستند
لغت نامه دهخدا