معنی کابیدن کابیدن ((دَ)) جستجو کردن، کندن، بحث کردن، خراشیدن، شکافتن، کاویدن جستجو کردن، کندن، بحث کردن، خراشیدن، شکافتن، کاویدن تصویر کابیدن فرهنگ فارسی معین