جدول جو
جدول جو

معنی کابوسک

کابوسک((سَ))
کابوشک، خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است، شیص
تصویری از کابوسک
تصویر کابوسک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با کابوسک

کابوسک

کابوسک
خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است شیص. یا خاره کابوسک. غوره خرما پاره و خشک شده شیسف
فرهنگ لغت هوشیار

کابوسک

کابوسک
شیص. (مهذب الاسماء). و آن خرمائی است که هسته اش سخت نشود و از جنس ردی خرماست. رجوع به (منتهی الارب: شیص) و رجوع به خاره کابوسک و کابوشک شود
لغت نامه دهخدا

کالوسک

کالوسک
باقِلا، دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، باقِلی، کَوِسک
کالوسک
فرهنگ فارسی عمید

کابوشک

کابوشک
خرمایی که هسته اش سخت نشود و آن از جنس خرمای پست است شیص. یا خاره کابوسک. غوره خرما پاره و خشک شده شیسف
فرهنگ لغت هوشیار

کالوسک

کالوسک
باقلا را گویند، (برهان) (شعوری ج 2 ورق 248)، به فارسی باقلی است، (فهرست مخزن الادویه)، فول، باقالی، باقلی
لغت نامه دهخدا

کابوک

کابوک
لانۀ پرندگان، جای زندگی و نشیمنگاه و محل تخمگذاری پرندگان، وَکر، پیواز، بَتواز، آشانِه، تَکَند، وُکنَت، پَدواز، آشیانِه، کابُک، پَتواز، آشیان برای مِثال تو پروریدۀ کابوک آسمان بودی / از آن قرار نکردی در آشیانۀ پست (انوری - ۵۴۶)،
زنبیلی که از سقف آویزان کنند تا کبوتر در آن آشیانه کند
کابوک
فرهنگ فارسی عمید