جدول جو
جدول جو

معنی قیامت کردن

قیامت کردن((~. کَ دَ))
هنگامه به پا کردن، کار بزرگ کردن
تصویری از قیامت کردن
تصویر قیامت کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قیامت کردن

قیامت کردن

قیامت کردن
هنگامه کردن شور و غوغا و هنگامه بر پا کردن: قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن مسلم نیست طوطی را در ایامت شکر خایی
فرهنگ لغت هوشیار

قیامت کردن

قیامت کردن
کنایه از کارهای عجیب کردن و کارهای اعجاب انگیختن. (برهان) (آنندراج). زیاده از طاقت در کاری کمال نمودن. (آنندراج). هنگامه کردن. غوغا کردن. آشوب کردن. کاری سخت خوب یا سخت بد کردن:
قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن
مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی.
سعدی.
هیچ میدانی چه ها ای سروقامت میکنی
میکشی و زنده میسازی، قیامت میکنی.
محمدباقر ولد ابوعلی (از آنندراج).
لحظه به لحظه در ستم غمزۀ او قیامتی
میکند و ز کافری نیست غم قیامتش.
کمال خجندی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قامت کردن

قامت کردن
به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن، برای مِثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)
قامت کردن
فرهنگ فارسی عمید

قامت کردن

قامت کردن
در نماز آمدن بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت در نماز آیند آنهایی که قامت می کنند (اوحدی) قامت بستن
فرهنگ لغت هوشیار

قیام کردن

قیام کردن
برخاستن، برانگیخته شدن، انجام دادن برخاستن، انجام دادن اجرا کردن: مختال آنست که خود را عظیم داند... و بحقوق الله قیام نکند، مشغول شدن
فرهنگ لغت هوشیار

قیام کردن

قیام کردن
برخاستن. ایستادن:
قیام خواستمت کرد و عقل میگوید
مکن که شرط ادب نیست پیش سرو قیام.
سعدی.
- قیام کردن به کاری، آن را بنحو شایسته انجام دادن:
در این مقام اگر می مقام باید کرد
به کار خویش نکوتر قیام باید کرد.
ناصرخسرو.
و به ایفای نذور و نوافل قیام کرد. (سندبادنامه ص 279).
، شورش کردن. انقلاب کردن. کودتا کردن
لغت نامه دهخدا

قامت کردن

قامت کردن
مراد از آن قد قامت الصلوه گفتن است. قامت بستن:
بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت
در نماز آیند آنهائی که قامت میکنند.
اوحدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا