معنی قواد - فرهنگ فارسی معین
معنی قواد
- قواد((قَ وّ))
- دیوث، بی غیرت، قلتبان، قرت، کلتبان
تصویر قواد
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قواد
قواد
- قواد
- قائِدها، جلوداران، پیشوایان، سرداران، فرماندهان سپاه، جمعِ واژۀ قائِد
فرهنگ فارسی عمید
قواد
- قواد
- جَمعِ واژۀ قائد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بمعنی کشندۀ ستور و جز آن. (آنندراج). رجوع به قائد شود
لغت نامه دهخدا