جدول جو
جدول جو

معنی قندشکن

قندشکن((قَ شِ کَ))
ابزاری به صورت تیشه کوچک یا گازانبر با لبه های تیز برای شکستن قند، ابزاری بیشتر چکش مانند که با آن قند را به تکه های کوچک تقسیم می کنند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قندشکن

قندشکن

قندشکن
ابزاری است که بدان قند خرد کنند. غالباً به شکل تیشۀ خرد است و گاه گازمانند بود
لغت نامه دهخدا

قند شکن

قند شکن
غند شکن چکشی که بدان کلوخه های قند را باجزاء تقسیم کنند
قند شکن
فرهنگ لغت هوشیار

قندشتن

قندشتن
دهی است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 4هزارگزی شمال باختری تربت حیدریه و 3هزارگزی باختر شوسۀ تربت حیدریه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 313 تن است. آب از قنات و محصول آن غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و از تربت میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9). رجوع به قندیشتن شود
لغت نامه دهخدا

قندران

قندران
سقز، مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
قندران
فرهنگ فارسی عمید

گردشکن

گردشکن
استخوانی که کاملاً شکسته و از جای اصلی خود جدا شده باشد
گردشکن
فرهنگ فارسی عمید