معنی قمیز - فرهنگ فارسی معین
معنی قمیز
- قمیز((قَ))
- نوعی شیر ترش که به جای مسکر می خورده اند، پیاله، ساغر، جام
تصویر قمیز
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قمیز
قمیز
- قمیز
- چنین آمده درآنندراج و پارسی دانسته شده غمیز ک پیاله معین آن را ترکی دانسته ترکی ترشه شیر گونه ای نوشاک مستی آور که مغولان مینوشیده اند
فرهنگ لغت هوشیار
قمیز
- قمیز
- قسمی ماست معمول نزد مغولان: قیدوخان... هرگز شراب و قمیز و نمک نمیخورد. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
قمیز
- قمیز
- ده بزرگی است از دههای تفلیس و یک نیم روز از آن دور است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
شمیز
- شمیز
- لفاف ضخیم کاغذی که نوشته های اداری را در آن گذارند، پوشه
فرهنگ لغت هوشیار