جدول جو
جدول جو

معنی قمقمام

قمقمام((قَ قَ))
بزرگ و مهتر قوم، امر عظیم، عدد بسیار
تصویری از قمقمام
تصویر قمقمام
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قمقمام

قمقمان

قمقمان
دریا و گویند معظم آن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قمقام شود
لغت نامه دهخدا

قمقام

قمقام
چاربامک از بیماری ها، کنه ریز سرور مهتر، دریا دل بخشنده، دریا، کار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار

قرقمان

قرقمان
پارسی است غرغمان چوبی را گویند که درمیان کور (مقل مکی) است چوبی را گویند که در میان مقل مکی است
فرهنگ لغت هوشیار

قرقمان

قرقمان
چوبی را گویند که در میان مقل میباشد و در سنونات به کار برند که گوشت بن دندان را سخت کند و دندان را سفید سازد. (آنندراج) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

قرقماس

قرقماس
یکی از امیران خاندان معنی لبنان و پدر فخرالدین دوم است. وی به سال 1585 میلادی وفات یافت. (ذیل المنجد)
لغت نامه دهخدا