جدول جو
جدول جو

معنی قلوه سنگ

قلوه سنگ((~. سَ))
سنگ های کم و بیش درشت که از ریگ درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچک ترند، قطعه ای سنگ نتراشیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قلوه سنگ

قلوه سنگ

قلوه سنگ
قطعه سنگ کوچک ناتراشیده درشت تر از گردو تا اندازۀ یک سیب
قلوه سنگ
فرهنگ فارسی عمید

قلوه سنگ

قلوه سنگ
سنگهای صافی نه بزرگ و نه خرد، کمابیش چون گردۀ گوسفندی. (یادداشت مؤلف). سنگ های یک مهره بزرگتر از ریگ، فلاخن. قلماسنگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به قلماسنگ شود
لغت نامه دهخدا

قلعه سنگ

قلعه سنگ
ده کوچکی است از دهستان دراگاه بخش سعادت شهرستان بندرعباس، واقع در 110 هزارگزی باختری حاجی آباد و 7هزارگزی جنوب راه مالرو حاجی آباد به نیریز، سکنۀ آن 25 تن است. مزرعۀ چنارجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

قوه سنگ

قوه سنگ
سنگهایی کم و بیش درشت تر ولی از قطعه سنگ کوچکترند. بطور متوسط ابعاد آنها از یک گردو بزرگتر و از یک انار متوسط کوچکتر است. قلوه سنگ ها بر اثر چسبندگی با یک خمیر آهکی سنگهای جوش را به وجود می آورند، قطعه ای سنگ نتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار

پلمه سنگ

پلمه سنگ
سنگی که از عناصر مختلف تشکیل شده و ورقه ورقه بنظر میاید. جزو غالب ترکیب آن رست است
فرهنگ لغت هوشیار

پلمه سنگ

پلمه سنگ
نوعی سنگ به رنگ خاکستری که به ورقه های نازک شکافته می شود، سَنگِ لُوح
پلمه سنگ
فرهنگ فارسی عمید

قلما سنگ

قلما سنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
قلما سنگ
فرهنگ فارسی عمید