جدول جو
جدول جو

معنی قلم

قلم((قَ لَ))
هر ابزاری که با آن بنویسند، نی تراشیده که با آن بنویسند
قلم به تخم چشم زدن: کنایه از کار نویسندگی یا قلم زنی کردن
تصویری از قلم
تصویر قلم
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قلم

قلم

قلم
دو نیمه شدن، قطع شدن، شکسته شدن نی تراشیده را گویند که با آن بنویسند
فرهنگ لغت هوشیار

قلم

قلم
هر وسیله ای که با آن بنویسند
خامه، کِلک
نویسندگی، شیوۀ نوشتن، سبک
در علم زیست شناسی هریک از استخوان های دست وپای انسان و سایر جانداران
نوع، گونه
شصت وهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۲ آیه، نون والقلم
واحد شمارش برخی اشیا
قلم راندن: حکم کردن، رقم زدن، رقم کردن، نوشتن
قلم زدن: نوشتن، نقش کردن، نقاشی کردن، حکاکی کردن
قلم شدن: قطع شدن، بریده شدن
قلم کردن: بریدن، چیزی را به شکل قلم قطع کردن
قلم کشیدن: خط کشیدن، خط زدن، حذف کردن، نادیده گرفتن، بی توجهی کردن
قلم
فرهنگ فارسی عمید

قلم

قلم
: اگر بیند قلمی فرا گرفت یا کسی بدو داد، دلیل است که علم حاصل کند و کارش راست شود و مرادش برآید. اگر بیند به قلم چیزی می نوشت، دلیل سخن خیر و صلاح بود. اگر بیند بدو قلم چیزی می نوشت، اگر وی را غائبی به سفر بود، دلیل که به زودی از سفز بازآید. محمد بن سیرین
تاویل قلم بر هفت وجه است. اول: حکمت. دوم: فرمان. سوم: علم. چهارم: فرهنگ. پنجم: راست شدن چیزها. ششم: کار و کام و مراد یافتن. هفتم: ادب.
اگر به خواب در دست خود قلم نو دید اگر ازاهل علم بود، دلیل که خدای تعالی، او را علم ارزانی کند. اگر از اهل علم نبود، دلیل که با علما و صلحا صحبت دارد. اگر بیند با قلم چیزی می نوشت و نوشته را می خواند، دلیل مرگ او است. اگر آن چه می نوشت موافق کتابه و سنت بود، دلیل که جاه یابد. اگر بیند قلم در دست او بشکست، اگر عالم بود حرمتش بکاهد و کارش بی رونق شود. اگر بیند به قلم شکسته می نوشت، تاویل آن به گوهر و صورت و طبع و قوت او است.
فرهنگ جامع تعبیر خواب