معنی قلب شدن
- قلب شدن((~. شُ دَ))
- دیگرگون شدن
واژههای مرتبط با قلب شدن
قلم شدن
- قلم شدن
- کنایه از قطع شدن، بریده شدن
قلب زدن
- قلب زدن
- پول ناسره سکه زدن، تقلب کردن
قلم شدن
- قلم شدن
- بریده شدن شکستن بریده شدن قطع شدن: بخود پیچد فلفل از سواد خال هندویت قلم شد دارچینی از حدیث تندی خویت
قلب زدن
- قلب زدن
- ضرب کردن سکه ناسره، تقلب کردن
قلب زدن
- قلب زدن
- سکه تقلبی زدن، تقلب کردن
ادب شدن
- ادب شدن
- تربیت شدن فرهنگ پذیرفتن ادب پذیرفتن با ادب شدن، تنبیه شدن
بلبل شدن
- بلبل شدن
- آشفته شدن، گرفتار عشق شدن، بسیار سخن گفتن
بلد شدن
- بلد شدن
- دانستن، آموختن
ذوب شدن
- ذوب شدن
- گداختن، آب شدن
