جدول جو
جدول جو

معنی قلاد

قلاد((قِ))
تار روبین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند
تصویری از قلاد
تصویر قلاد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قلاد

قلاد

قلاد
رشته سیمین تار رویین که بر حلقه گوشواره و حلقه بینی شتر پیچند
قلاد
فرهنگ لغت هوشیار

قلاد

قلاد
تار رویین که بر حلقۀ گوشواره و حلقۀ بینی شتر پیچند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قلاد

قلاد
آب بخش. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب). میراب. آبیار. اویار
لغت نامه دهخدا

بلاد

بلاد
جمع بلد، زیستگاه ها: شهر ها بخش ها سرزمین ها جمع بلده. شهرها: (در جمیع بلاد گردش کرد)، ناحیه ها نواحی. توضیح این کلمه در ترکیب اسمای امکنه برای افاده مفهوم مملکت و کشور بکار رود مثلا بلاد العرب بعربستان بلاد الروم بمملکت رومیان اطلاق شود. یا تخطیط بلاد. جغرافی (علم)، بدکار، فاسق نابکار، فاحشه روسپی، مفسد مفتن، گمراه. شهرها، ج بلد
بلاد
فرهنگ لغت هوشیار

قباد

قباد
سرور، گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر
قباد
فرهنگ نامهای ایرانی

جلاد

جلاد
شمشیر زن کشنده، دژخیم، شکنجه گر آنکه مامور شکنجه دادن یا کشتن محکومان است. یا جلاد فلک. مریخ، جمع جلید تازیانه زن، دژخیم، میرغضب
فرهنگ لغت هوشیار