جدول جو
جدول جو

معنی قلاچ

قلاچ((قُ لّ))
جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن
تصویری از قلاچ
تصویر قلاچ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قلاچ

قلاچ

قلاچ
ترکی جستن اسپ، جسته جسته رفتن جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن
قلاچ
فرهنگ لغت هوشیار

قلاچ

قلاچ
برجستن اسب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن. (آنندراج از فرهنگ وصاف)
لغت نامه دهخدا

قلاج

قلاج
کشش کمان به زور، به زور کشیدن زه کمان، امتداد و مقدار درازی هر دو دست، پک سخت و ممتد که به چپق بزنند و دود را حلقه وار از دهان بیرون دهند
قلاج
فرهنگ فارسی عمید

قلاش

قلاش
بیکاره، ولگرد، مفلس، بی چیز، برای مِثال کمال نفس خردمند نیک بخت آن است / که سرگران نکند بر قلندر قلاش (سعدی۲ - ۴۶۳)، رند، برای مِثال سرّ قلاشان ندانی راه قلاشان مرو / دیدۀ بینا نداری راه درویشان مبین (سنائی۲ - ۶۳۷)، حیله گر
قلاش
فرهنگ فارسی عمید

قلاچو

قلاچو
ظرف یا ساغری که از چرم می ساختند و در آن آب یا شراب می نوشیدند، کاسۀ چرمی
قلاچو
فرهنگ فارسی عمید

قلاب

قلاب
برگرداننده، دگرگون کننده، گرداننده از سره به ناسره، آنکه پول قلب سکه بزند
قلاب
فرهنگ فارسی عمید