جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قلاج

قلاج

قلاج
کشش کمان به زور، به زور کشیدن زه کمان، امتداد و مقدار درازی هر دو دست، پک سخت و ممتد که به چپق بزنند و دود را حلقه وار از دهان بیرون دهند
قلاج
فرهنگ فارسی عمید

قلاج

قلاج
ترکی 1 اندازه ای است برابر با درازای هر دودست باز بازه (باع تازی گشته) که در ژرفاسنجی دریا به کار برند و برابراست با شش گام درپهنا نادرست نویسی کلاغ که گاه آن را قلاغ گویند و نویسند ترکی ک نان بربری (گویش گیلکی) کلاغ: و اگر چه جرم گرفته باشد چون ددگان و چمندگان و ماران و کژدمان و قلاج را چیزی اندازند. کشش کمان بزور و قوت، واحد طول معادل درازی هر دو دست باع باز، پک ممتد بچپق و مشتوک سیگار
فرهنگ لغت هوشیار

قلاج

قلاج
به زور کشیدن کمان. (آنندراج). ناظم الاطباء به تخفیف لام ضبط کرده و معنی کند: کشش کمان به زور و قوت. (ناظم الاطباء) ، مقدار درازی هر دو دست. (آنندراج) :
چون پنجه به قلاج زدی سوی کمانها.
طغرا (از آنندراج).
، در تداول، پک سخت به قلیان و جز آن زدن
لغت نامه دهخدا