جدول جو
جدول جو

معنی قلاب گرفتن

قلاب گرفتن((~. گِ رِ تَ))
دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر روی آن گذارد و از دیوار بالا رود
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قلاب گرفتن

قلاب گرفتن

قلاب گرفتن
دو دست را در جلو به هم متصل کردن به طوری که کسی بتواند پا در آن بگذارد و بالا برود
قلاب گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

قلاب گرفتن

قلاب گرفتن
چنگک گرفتن دودست را چنگک وار به هم پیوستن تادیگری برآن پانهد واز دیواری بالارود یا با دست قلاب گرفتن، دو کف دست را بهم متصل کردن به طوری که دیگری بتواند پا بر روی آن گذارد و از دیوار بالا رود
فرهنگ لغت هوشیار

گلاب گرفتن

گلاب گرفتن
گرفتن گلاب از گل. گلاب کشیدن. و رجوع به گلاب کشیدن شود
لغت نامه دهخدا

شتاب گرفتن

شتاب گرفتن
عجله کردن شتاب کردن، تعجب کردن: یکی خلعت آراست افراسیاب که گر بر شمارت گیری شتاب. ز دینار وز گوهر شاهوار ز زرین کمرهای گوهر نگار
فرهنگ لغت هوشیار

قرار گرفتن

قرار گرفتن
استوار و محکم شدن
ساکن شدن، جا گرفتن
آرام گرفتن، ثابت گشتن
قرار گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

قرار گرفتن

قرار گرفتن
اویستیدن ایستیدن خستیدن ماندن ساکن شدن، آسوده گشتن راحت شدن، استوار شدن محکم گشتن، خاموش شدن، بی حرکت گشتن
فرهنگ لغت هوشیار