جدول جو
جدول جو

معنی قل خوردن

قل خوردن((قِ خُ دَ))
غلتیدن، روی زمین چرخ خوردن، راه رفتن، حرکت کردن (به طعنه در مورد شخص چاق)
تصویری از قل خوردن
تصویر قل خوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قل خوردن

قل خوردن

قل خوردن
پارسی است غل خوردن غلت خوردن غلتیدن غلطیدن غلط خوردن: ... باد گیر آنرا (سماوررا) که قل خورده کنار پاشویه حوض رفته بود یافت و باو داد
فرهنگ لغت هوشیار

قل خوردن

قل خوردن
در تداول، چیز مدوری بر زمینی یا سطحی غلطیدن. غلطیدن مدحرجی بر سطحی. حرکت کردن چیزی گرد بر روی زمین یا سطحی دیگر. (یادداشت مؤلف). رجوع به غل خوردن شود
لغت نامه دهخدا

گل خوردن

گل خوردن
خوردن گل: چنانکه کسی را که گل خوردن خوش آید و چیز ترش و تلخ خوش آید چیز شیرین ناخوش آید
فرهنگ لغت هوشیار

قط خوردن

قط خوردن
بریده شدن هرچه باشد، یا بر پهنا بریده شدن. (آنندراج).
- قط خوردن قلم، اصلاح سرقلمهای نی به وسیلۀ چاقوی قلمتراش
لغت نامه دهخدا

غل خوردن

غل خوردن
غلتیدن چیزی مدور. غلت خوردن. غلطان رفتن. غلطیدن. گلیدن. تدحرج: غل خوردن توپ، گردو، گلوله روی زمین
لغت نامه دهخدا

کل خوردن

کل خوردن
فحل دیدن گاو ماده و امثال آن. به نررسیدن گاو ماده. نر دیدن ماده از گاو و گوسفند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کل دادن شود
لغت نامه دهخدا

دل خوردن

دل خوردن
غم و غصه خوردن. (از آنندراج) ، غذای روحانی خوردن. خوراک از حقایق و معانی ساختن. با حقیقت سروکار داشتن. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) :
دل بخور تا دایما باشی جوان
از تجلی چهره ات چون ارغوان.
مولوی
لغت نامه دهخدا