جدول جو
جدول جو

معنی قفا دریدن

قفا دریدن((~. دَ دَ))
پاره کردن جامه کسی از پشت، کنایه از بی آبرو کردن (اشاره به داستان یوسف و زلیخا)، جماع کردن از پشت
تصویری از قفا دریدن
تصویر قفا دریدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قفا دریدن

قفا دریدن

قفا دریدن
پاره کردن جامه کسی از پشت، بی آبرو کردن (اشاره به داستان یوسف و زلیخا) : تا ایشان را قفا بدریدند و از خراسان بیرون کردند، جماع کردن از پشت
فرهنگ لغت هوشیار

قفادریدن

قفادریدن
ازپشت دریدن جامه را، رسواکردن بی آبروکردن، ازپشت گادن
قفادریدن
فرهنگ لغت هوشیار

قفا خاریدن

قفا خاریدن
خارش دادن پشت: باستان تو دعوی عرش هم پست است بناخن مه نو چرخ گو قفا میخار، شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار

کفش دریدن

کفش دریدن
پاره کردن کفش، تکاپوی بسیار کردن سعی بلیع نمودن: (بجستجوی دریدند کفشها تاشد لری براه تمنا باین گروه دو چار)، (شفائی در هجو فکری)
کفش دریدن
فرهنگ لغت هوشیار

قفا خاریدن

قفا خاریدن
شرمنده شدن. (غیاث اللغات از چراغ هدایت)
لغت نامه دهخدا

قبا بریدن

قبا بریدن
جامۀ نو قطع کردن، کنایه از پوشیدن. در بر کردن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قفا کردن

قفا کردن
پشت کردن بچیزی اعراض کردن از چیزی: بجاه و حشمت دنیا چرا قفا نکند کسی که همچو نظیری مسلمی دارد ک
فرهنگ لغت هوشیار