جدول جو
جدول جو

معنی قصه برداشتن

قصه برداشتن((~. بَ تَ))
عرض حال دادن، دادخواهی نمودن
تصویری از قصه برداشتن
تصویر قصه برداشتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قصه برداشتن

قصه پرداختن

قصه پرداختن
داستان گفتن، قصه گفتن، برای مِثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
قصه پرداختن
فرهنگ فارسی عمید

غیه برداشتن

غیه برداشتن
بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه برداشتن
فرهنگ فارسی عمید

عقده برداشتن

عقده برداشتن
غم یا عقده دل برداشتن، غم و غصه دل از بین بردن
عقده برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار

قصه پرداختن

قصه پرداختن
داستان پرداختن داستان گفتن روایت قصه کردن: نماز شام غریبان چو آغازم بمویه های غریبانه قصه پردازم... (حافظ 228)
فرهنگ لغت هوشیار

قطره برداشتن

قطره برداشتن
قطره زدن: ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد - فضای هر دو عالم گرد راه نیم گام اینجا
فرهنگ لغت هوشیار

راه برداشتن

راه برداشتن
آغاز به راهروی کردن. آغاز رفتن کردن. راهی شدن. روانه شدن. برفتن درآمدن. رفتن آغازیدن:
راه برداشت، میدوید چو دود
سهم زد زآن هوای زهرآلود.
نظامی
لغت نامه دهخدا

قطره برداشتن

قطره برداشتن
قطره زدن. (آنندراج). تند رفتن:
ندارد آن درازی ره که سالک قطره بردارد
فضای هر دو عالم کرد راه نیم گام اینجا.
نورالدین ظهوری (از آنندراج).
رجوع به قطره زدن شود
لغت نامه دهخدا