سرشت که مردم بر آن آفریده. (منتهی الارب). طبیعت. (اقرب الموارد) ، آب راهۀ تنگ در رودبار یا در زمین، یا آب راهۀمطلق. ج، قُشوم. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، تن و پیکر. (منتهی الارب). جسم. (اقرب الموارد) : رأیته قد ذهب قشمه، ای ناحلاً و ذهب لحمه و شحمه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، گوشت پختۀ سرخ شده، پیه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بن و نژاد. (منتهی الارب). اصل، حال و هیأت. (اقرب الموارد)
قصبۀ مرکزی بخش و جزیره قشم از شهرستان بندرعباس که در 24000 گزی جنوب بندرعباس در انتهای خاوری جزیره واقع شده است. قصبۀ قشم از قراء بسیار قدیمی و در گذشته پرجمعیت وآباد بوده مرکز بحرپیمایان ایرانی محسوب می شده و جمع کثیری ملاح، کشتی ساز، صیاد و بازرگان در آن ساکن بودند. در سال 1302 هجری قمری زلزلۀ شدیدی قصبه را به کلی ویران نمود و هنوز خرابه های آن باقی است. سکنۀ فعلی قریب به چهارهزار تن است. شغل ساکنین کسب صیادی وملاحی است. آب آن از چاه و برکه تأمین میشود و دو دبستان دارد. درمانگاهی اخیراً احداث شده. از ادارات دولتی، بخشداری، آمار، گمرک، پاسگاه ژاندارمری و گارد مسلح گمرکی است. زبان مادری ساکنین فارسی است و به عربی آشنا هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)