جدول جو
جدول جو

معنی قشلاق

قشلاق((قِ))
گرمسیر، محل گرم که در زمستان به آنجا کوچ کنند
تصویری از قشلاق
تصویر قشلاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قشلاق

قشلاق

قشلاق
سرزمین گرمی که مردم چادرنشین زمستان ها در آنجا به سر می برند، گرمسیر
قشلاق
فرهنگ فارسی عمید

قشلاق

قشلاق
محلی دارای هوای نسبتا گرم که زمستان را در آنجا گذراند گرمسیر گرمسار مقابل ییلاق: شهزاده غازان از قشلاق مرو مراجعت فرموده بود، جمع قشلاقات. جاهای گرم که زمستان در آن بسر برند، گرمسیر، ضد ییلاق
فرهنگ لغت هوشیار

قشلاق

قشلاق
جاهای گرم که زمستان در آن به سر برند، و آن را به عربی مشتاه خوانند. و ییلاق ضدقشلاق است. (آنندراج از غیاث اللغات و فرهنگ وصاف)
لغت نامه دهخدا

قشلاغ

قشلاغ
ترکی گاوچاور (گویش گیلکی) گرمسیر گرمسار قشلاق: چون سه ساله شد ارغون خان امیر قتلغشاه را از قشلاغ مازندران ببندگی اباقاخان فرستاد
فرهنگ لغت هوشیار