جدول جو
جدول جو

معنی قزل آلا

قزل آلا
از انواع ماهی فلس دار از تیره آزادماهیان دارای گوشت لذیذ که در آب شیرین زندگی می کند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قزل آلا

قزل آلا

قزل آلا
ترکی - پارسی تلاجی (گویش مازندرانی) سرخه کولی (گویش گیلکی) آسلاک کولی (گویش گیلکی) گونه ای ماهی. یک نوع ماهی که بدنش خالهای سرخ رنگ دارد و گوشتش هم لذیذ است
فرهنگ لغت هوشیار

قزل آلا

قزل آلا
نوعی ماهی کوچک با خال های سرخ رنگ و گوشت لذیذ که در آب های شیرین و رودخانه ها زیست می کند
فرهنگ فارسی عمید

قزل آلا

قزل آلا
نوعی از ماهی است. (آنندراج، از سفرنامۀ شاه ایران). نوعی است از ماهی که نقطه های سرخ بر اعضاء دارد و گوشت آن لذیذ ولطیف تر از ماهیان دیگر است. (از سنگلاخ: قیزیل آلا)
لغت نامه دهخدا

قزل آلان

قزل آلان
باروی قزل آلان، باروی معروفی است در گرگان که اسکندر کبیر به منظور دفاع از گرگان و دههای اطرافش در مقابل حملات قبایل وحشی مشرق ساخت و انوشیروان ساسانی (530- 578 میلادی) آن را تعمیر کرد. و آن را دیوار قزل آلان نیز مینامند. (مازندران و استرآباد رابینو ص 112)
لغت نامه دهخدا

قزل آغاج

قزل آغاج
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، مِرس، قِزِل گَز، آلوَش، قِزِل آغاجِغ، چِهلَر، آلَش، چِلَر، اَلاش، اَلَش، راج، آلاش
قزل آغاج
فرهنگ فارسی عمید

قزل علی

قزل علی
دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری بیجار کنار راه فرعی بیجار به حسن آبادسوگند. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و هوای آن سردسیر است. سکنه 250 تن. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه مالرو دارد، و در خشکی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

قزل بلاغ

قزل بلاغ
دهی از دهستان آواجیق بخش حومه شهرستان ماکو واقع در 28 هزارگزی شمال باختری ماکو و 16 هزارگزی شمال خاوری کلیساکندی و 8 هزارگزی جنوب مرز ایران و ترکیه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری سالم است. سکنۀ آن 160 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد، و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا