معنی قرموت - فرهنگ فارسی معین
معنی قرموت
- قرموت((قُ))
- مخلوطی از کاه و جو و یونجه که به اسب دهند
تصویر قرموت
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قرموت
قرموت
- قرموت
- ترکی استرخور آمیزه کاه و جو واسپست مخلوطی از کاه و یونجه که باسب دهند
فرهنگ لغت هوشیار
ورموت
- ورموت
- خاراگوشی گونه ای می سپید خوشبوی شراب سفید که در آن مواد عطر آگین می آمیزند
فرهنگ لغت هوشیار