جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قرمساق

قرمساق

قرمساق
ترکی فدرنگ زن به مزد کسی که زن خود را بدیگران دهد دیوث قرمپوف
قرمساق
فرهنگ لغت هوشیار

قرمساق

قرمساق
کسی که دربارۀ زن خود تعصب نداشته باشد و زن خود را به دیگران بدهد، دیوث
قرمساق
فرهنگ فارسی عمید

قرمساق

قرمساق
هرکه زن خود را به دیگران بدهد. (آنندراج). آنکه دلالی نامشروع زنان کند. جاکش. و در تداول امروز به ضم راء است
لغت نامه دهخدا

قرماق

قرماق
ترکی چنگل نشپیل ترکی ک نشبیل شست ماهیگیرباشد ای ماهی سیمین وبه مه برزده نشبیل دیری است به باغ اندربرزرین قندیل
فرهنگ لغت هوشیار

قارماق

قارماق
ترکی چنگل نشپیل چنگلی فلزی و نوک تیز که بر سر دام ماهی نصب کنند
قارماق
فرهنگ لغت هوشیار