جدول جو
جدول جو

معنی قرقره

قرقره((قِ قِ رِ))
قرقره، چرخی که ریسمان دور آن پیچیده می شود برای بالا کشیدن چیزی، غرغره
تصویری از قرقره
تصویر قرقره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قرقره

قرقره

قرقره
استوانه ای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد، قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ یا طناب یا فیلم یا نوار یا امثال آن ها به کار می رود
چرخ نصب شده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت یا دورۀ شیاردار برای حمل طناب یا تسمۀ جناغی یا زنجیر، پولی، املایِ دیگر واژۀ غِرغِرِه
قرقره
فرهنگ فارسی عمید

قرقره

قرقره
ماسوره که داخل مکو است و دور آن نخ پیچیده شود، از وسایل.، نوعی درخت جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی