جدول جو
جدول جو

معنی قرح

قرح((قَ))
زخم، اثر گزیدگی سلاح، آبله ریز که بر اندام برآید
تصویری از قرح
تصویر قرح
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قرح

قرح

قرح
قرحه ها، زخم ها، ریش ها، جراحت ها، در پزشکی آبله ها، جمعِ واژۀ قرحه
قرح
فرهنگ فارسی عمید

قرح

قرح
ریش. (منتهی الارب) ، الم الجراحه. (بحر الجواهر). الم گزیدگی سلاح. (منتهی الارب) ، خستگی. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا