جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قرب

قرب

قرب
نزدیک شدن، نزدیک گردیدن، خویشی، مرتبه و منزلت، همسایگی و همجواری، درنیام کردن، نیام ساختن
فرهنگ لغت هوشیار

قرب

قرب
جَمعِ واژۀ قِرْبه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِرْبه شود
لغت نامه دهخدا

قرب

قرب
یوم ذات قرب، روزی است از روزهای عرب. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

قرب

قرب
نزدیک شدن. نزدیک گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: قَرُب َ منه قرباً و قُرباناً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

قرب

قرب
شمشیر در نیام کردن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). قراب ساختن شمشیر را. (منتهی الارب) (آنندراج) ، گوشت قراب خورانیدن مهمان را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا