معنی قدیم - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قدیم
قدیم
- قدیم
- پادشاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، سردار، سرآمد مردم در شرف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قدیم
- قدیم
- دیرینه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، قدماء و قُدامی ̍ و قدائِم، کهنه، پیشین و سابق، باس وباش، پیر و سال دیده. (ناظم الاطباء).
- قدیم الایام، روزگار دیرینه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قدیم
- قدیم
- نامی از نامهای خدای تعالی. غنی مطلق قائم بنفسه که باری تعالی باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا