معنی قدم رنجه کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی قدم رنجه کردن
- قدم رنجه کردن((قَ دَ. رَ جِ. کَ دَ))
- زحمت راهی را تحمل کردن
تصویر قدم رنجه کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قدم رنجه کردن
قدم رنجه کردن
- قدم رنجه کردن
- قدم رنجه فرمودن، زحمت راهی را تحمل کردن، توقع آنست که بوجه دمسازی و بنده نوازی قدم رنجه کنی
فرهنگ لغت هوشیار
قدم رنجه کردن
- قدم رنجه کردن
- قدم رنجه فرمودن. زحمت راهی را تحمل کردن: توقع آن است که به وجه دمسازی و بنده نوازی قدم رنجه کنی. (سندبادنامه)
لغت نامه دهخدا