اندازۀ پا از سر انگشت تا پاشنه، گام، کار، عمل قَدَم افشردن: پا فشردن، پافشاری کردن قَدَم برداشتن: حرکت کردن، راه افتادن، قدم برگرفتن قَدَم برگرفتن: حرکت کردن، راه افتادن قَدَم بریدن: ترک آمد و شد کردن، پا بریدن قَدَم زدن: راه رفتن و گردش کردن قَدَم گذاردن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قدم نهادن قَدَم گشادن: کنایه از راه رفتن قَدَم نهادن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی قَدَم گذاشتن: کنایه از راه رفتن و پا گذاشتن در جایی، قَدَم نهادن
پای، گام، مفرد اقدام، واحد مسافت و آن فاصله میان دو پایه یک فرد متوسط است به هنگام راه رفتن، عمل، کار، ثبات و پایداری قدم رنجه فرمودن: کنایه از تشریف آوردن قدم کسی سبک بودن: کنایه از خوش قدم بودن
ابن قادم بن زید بن غریب بن جشم بن حاشد. وی در رأس جبل ضین (ظین) در همدان مدفون است. او راست: 1- قصیدۀ رائیه. وی در این کتاب چیزی از احوال شهرهای یمن را آورده و آن را استاد اوجینیو غریفینی در مجلهالدروس الشرقیه نشر کرده و بر آن حواشی افزوده است و نیز علی حده در رومیه به سال 1916 میلادی در 71 صفحه و سه عکس چاپ و منتشر شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1497)
پیشی در کار، دیرینگی، ضد حدوث. (منتهی الارب) (آنندراج) ، در اصطلاح عرفاء و صوفیه عبارت از سابقه ای است که حکم کرده است به آن حق بر بنده ازلاً و کامل میشود بنده بدان. (کشاف ج 2 ص 1211) (فرهنگ مصطلحات عرفا ص 314)