جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قد

قد

قد
بلندی اندام، قامت، بالا، برز، کنایه از اندازه، درازا
قد کشیدن: بلندقد شدن، نمو کردن، رشد کردن
قد علم کردن: قد برافراشتن
قد
فرهنگ فارسی عمید

قد

قد
ظرفی است چرمین. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: ما له قد و لاقِحْف ٌ، ای اناء من جلد و اناء من خشب. (منتهی الارب) ، تازیانه، دوال از پوست ناپیراسته. ج، اَقُدّ. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

قد

قد
ماهی است دریائی. (منتهی الارب) (آنندراج). نوعی ماهی معروف به بکلاء که در اقیانوس اطلس و دریای بالتیک زندگی میکند. تازۀ آن سبزه خاکستری رنگ است و دارای شکمی سفید و تابناک میباشد. آن را صید کرده و نمک سود ساخته و کباب میکنند، از کبد آن روغن ماهی معروف میسازند. مهمترین نقاط صید این نوع ماهی آبهای نیوفنلاند و ایسلند و دریای شمال و خلیج بسکای است. (از الموسوعهالعربیه)
لغت نامه دهخدا