جدول جو
جدول جو

معنی قبولاندن

قبولاندن((قَ دَ))
قبولانیدن، مورد قبول قرار دادن، مورد پذیرش قرار دادن
تصویری از قبولاندن
تصویر قبولاندن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قبولاندن

قبولاندن

قبولاندن
پذیراندن مورد قبول قرار دادن قبول کردن کنانیدن
قبولاندن
فرهنگ لغت هوشیار

قبولاندن

قبولاندن
وادار به قبول کردن، کسی را به پذیرفتن امری یا چیزی وادار ساختن
قبولاندن
فرهنگ فارسی عمید

قبولانیدن

قبولانیدن
قبول کردن کنانیدن. قبول کردن فرمودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بشولاندن

بشولاندن
برانگیزانیدن، حرکت دادن، متحرک ساختن، جنبانیدن
بشولاندن
فرهنگ لغت هوشیار

پژولاندن

پژولاندن
پژمرده ساختن، افسرده کردن، رنجه کردن، برای مِثال گر روانم را پژولانند زود / صد در محنت بر ایشان برگشود (مولوی - ۹۸۱)
پژولاندن
فرهنگ فارسی عمید

قبول شدن

قبول شدن
بر آمدن پذیرفته شدن پذیرفته شدن مورد قبول قرار گرفتن، از عهده امتحان بیرون آمدن مقابل رد شدن مردود شدن
فرهنگ لغت هوشیار

قبول شدن

قبول شدن
پذیرفته شدن، از عهده امتحان بیرون آمدن. مق.رد شدن، مردود شدن
قبول شدن
فرهنگ فارسی معین