جدول جو
جدول جو

معنی قبول کردن

قبول کردن((~. کَ دَ))
پسندیدن، پذیرفتن
تصویری از قبول کردن
تصویر قبول کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قبول کردن

قبول کردن

قبول کردن
پذیرفتن، قبول کردن، اجابت کردن، بر عهده گرفتن، کسی را نزد خود بار دادن، پذیرایی کردن
قبول کردن
فرهنگ فارسی عمید

قبول کردن

قبول کردن
اجابت کردن، راضی شدن، پذیرفتن، پسندیدن، تسلیم شدن، مطیع گردیدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

قبول کردن

قبول کردن
اجابت کردن، پذیرفتن، پسندیدن، تصدیق کردن، راضی شدن، رضایت دادن
متضاد: رد کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

مقبول کردن

مقبول کردن
پذیرفته گرداندن پذرفتار گشتن، خوشایند ساختن مقبول گرداندن
مقبول کردن
فرهنگ لغت هوشیار

بول کردن

بول کردن
شاشیدن گمیز ریختن چامیدن شاشیدن ادرار کردن گمیز انداختن
بول کردن
فرهنگ لغت هوشیار