جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قبله کردن

طبله کردن

طبله کردن
آماسه کردن باد کردن گچ یا گل بر دیوار زبانزد ساختمانی آماس کردن گچ و امثال آن و فاصله پیدا شدن میان آن با دیوار یا سقف که مقدمه افتادن باشد
فرهنگ لغت هوشیار

قبضه کردن

قبضه کردن
به دست گرفتن چیره گشتن، به دست آوردن متصرف شدن بدست آوردن: مملکت را قبضه کرد. یا قبض کردن روح. جان را گرفتن میرانیدن یا قبض کردن کار. در کف کفایت خود گرفتن کار را: با نرمش و سهولتی دلپسند که از موذی گری و پست نهادی خالی بود کارها را قبضه می کرد، جذب کردن توجه کسان را بخود جلب کردن: با بیانات دلنشین خود همه اهل مجلس را قبضه کرده بود
فرهنگ لغت هوشیار

طبله کردن

طبله کردن
باد کردن و برآمدن گچ یا رنگ در اثر رطوبت یا علل دیگر
طبله کردن
فرهنگ فارسی معین

تبله کردن

تبله کردن
تبله شدن گچ یا کاهگل. برآمدن از جا. جدا شدن و ریختن
لغت نامه دهخدا

طبله کردن

طبله کردن
آماس کردن گچ و امثال آن و فاصله پیدا شدن میان آن با دیوار یا سقف که مقدمۀ افتادن باشد. جدا شدن و آماس کردن و گونه شدن گچ یا کاهگل بنا
لغت نامه دهخدا