جدول جو
جدول جو

معنی قبرستان

قبرستان((قَ رِ))
جایی که مردگان را در آن دفن کنند، گورستان
تصویری از قبرستان
تصویر قبرستان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قبرستان

قبرستان

قبرستان
محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد
گورِستان، وادی خاموشان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان
قبرستان
فرهنگ فارسی عمید

قبرستان

قبرستان
گورستان. (ناظم الاطباء) :
دید قبرستان و مبرز روبرو
بانگ برزد گفت کای نظارگان...
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

قبرستان

قبرستان
به گفته فروید، شخصیت انسان کوه یخی است که قسمت خودآگاه، تنها نوک آن به حساب می آید و بقیه اش ناخودآگاه است. قسمت عمده ای از ناخودآگاه، در خواب هوشیار می شود که معمولا روانشناسان برای حل مشکلات روحی به بررسی خواب ها می پردازند.
ابن سیرین دیدن قبرستان در خواب را ارتباط و همنشینی با افراد نادان و جاهلی می داند که این افراد دین و دنیای خود را در فساد و پوچی از بین می برند همچنین دیدن زیارت اهل قبور در خواب به گفته ابراهیم کرمانی دلداری اهل زندان (کسانی که در زندگی خود دچار مضیقه و تنگنا شده اند) است.
تعبیر این خواب می تواند بر سه وجه باشد: غم، زندان، محنت
تعبیر خواب ساختن قبرستان امام صادق (ع) می فرمایند: اگر در خواب ببینی قبرستانی ساخته ای، تعبیرش این است که برای آخرت سعی و کوشش می کنی.
اگر خواب ببینید در قبرستانی زیبا و سرسبز هستید، دلالت بر آن دارد که اخبار سلامت کسی را می شنوید که بکلی از زنده ماندنش قطع امید کرده بودید، و مالک زمین هایی که دیگران اشتباهاً آن ها را اشغال کرده بودند، خواهید شد.
دیدن قبرستانی متروک و پر از بوته های خار، دلالت بر آن دارد که عمر طولانی خواهید کرد و مرگ تمام عزیزان خود را خواهید دید، فردی بیگانه از شما مراقبت خواهد کرد.
اگر افراد جوان خواب ببینند از خیابان های قبرستانی که سکوت مرگبار فضایش را احاطه کرده است، عبور می کند، دلالت بر آن دارد که با محبت و عشق دوستان خود مواجه می شوند.
اگر عروسی خواب ببیند هنگام ازدواج از قبرستانی می گذرد، نشانه آن است که در اثر تصادف شوهر خود را از دست می دهد.
اگر مادری خواب ببیند گلهای تازه به قبرستان می برد، دلالت بر آن دارد که آرزومند پایداری خانواده خود و سلامت آن ها است.
اگر بیوه ای خواب ببیند در تاریکی شب وارد قبرستان می شود، دلالت بر آن دارد که لباس عزا را از تن درمی آورد و لباس عروسی بر تن خواهد کرد.
اگر اشخاص مسن خواب قبرستان ببینند، دلالت بر آن دارد که به سفری خواهند رفت که برایشان آرامش و آسودگی به ارمغان می آورد.
اگر خواب ببینید کودکان در قبرستان گل می چینند و به دنبال پروانه ها می دوند، دلالت بر آن دارد که هیچ عزیزی را از دست نمی دهید و عزادار نمی شوید
فرهنگ جامع تعبیر خواب

طبرستان

طبرستان
پارسی تازی گشته تبرستان نام این بخش از سرزمین ایران از واژه تبره گرفته شده که به آرش پشته و تپه و کوه های کوچک است
فرهنگ لغت هوشیار

تبرستان

تبرستان
نام مملکتی است در شمال ایران که نام مشهورش مازندران است در وجه تسمیۀ این لفظ اهل لغت نوشته اند که چون آن ملک جنگل زیاد دارد که با تبر اهل آن ملک بریده میشود و سلاح جنگی اهل آن ملک هم تبر بوده از این جهت تبرستان نامیده شده. مؤلف فرهنگ ناصری که مخصوصاً در تاریخ و جغرافی ایران مطابق عصر خود متخصص بوده مینویسد وجه تسمیه استعمال تبر نیست بلکه لفظ تَبرِه بمعنی کوه است و تبرستان بمعنی کوهستان است و آن ملک بیشتر کوهستان است باید تلفظ با سکون باء باشد و مخصوص حصۀ کوهستانی مازندران. اگرچه لفظ تبرک ضبط شده که ممکن است بمعنی پشته و کوه کوچک باشد لیکن لفظ تبره را هیچ فرهنگ نویس بمعنی کوه ضبط نکرده و خود مؤلف ناصری هم آن را ضبط نکرده است. در ادبیات پهلوی این لفظ تپرستان است و بر سکه های قرن اول و دوم هجری که در آن ولایت زده شده و اکنون بدست آمده همان لفظ موجود است. معلوم میشود نام یک قوم ساکن آنجا تپر و ولایتشان تپرستان بوده. مستشرقین لفظ مذکور در سکه ها را تپورستان خوانده و نام قوم ساکن را تپور دانسته اند از دلیل خارجی شان آگاه نیستم اما ظاهر لفظ بدون واو است و حرف پ ساکن و مؤید نبودن واو، تلفظ خود اهل مازندران است که اشعار زبان ولایتی خودشان را تَبری میگویند... (فرهنگ نظام). دکتر معین در حاشیۀ برهان آرد:... نام قدیم این ایالت ’تپورستان’ است و این نام را در سکه های اسپهبدان (اخلاف ساسانیان) با حروف پهلوی و همچنین در مسکوکات حکام عرب آن ناحیه (که از جانب خلفای بغداد حکومت یافته اند) می بینیم. مورخ ارمنی موسی خورنی ایالت مزبور را بنام ’تپرستن’ یاد کرده و چینیان آن را ’تهو - پ َ - سه - تن’ یا ’تهو - پ َ - س َ - تن’ خوانده اند. تپورستان مرکب است از تپور (نام قوم) + ستان (پسوند مکان) لغهً یعنی کشور تپورها. تپورها مانند ’کسپ’ها و ’مرد’ها از اقوام ماقبل آریایی هستند این قوم در طی قرون از طرف ایرانیان مهاجم بسوی نواحی کوهستانی دریای خزر رانده شدند و بعدها فرهنگ و آیین ایرانی را پذیرفتند. (برهان ج 3 ص 1347). کسروی آرد: استرابو مؤلف معروف یونانی که کتاب خود را در جغرافی، در دو هزار سال پیش تألیف نموده در گفتگو کردن از ’مادآتورپاتی’ که مقصود آذربایگان کنونی است، ایلهای کوهستانی آنجا را بدینسان نام میبرد ’کرتیان’، ’آماردان’، ’تاپوران’، ’کادوسیان’.... اما ’آماردان’ که ایشان را ’ماردان’ نیز میگفته اند و ’تاپوران’ اگر چه این دو طایفه اکنون پاک از میان رفته اند و دیگر کسی به این نامها خوانده نمیشود در میان نامهای شهرها و دیه ها نشانهای بسیاری از ایشان هست و بساجایها که هنوز بنام ایشان خوانده میشود. تاپوران رااگرچه استرابو در اینجا از ایلهای کوهستان شمالی آذربایگان میشمارد از دیگر گفته های همان مؤلف پیداست که نشیمن این طایفه در آن زمانها در کوههای شمالی استرآباد و خراسان بوده است. گویا استرابو همه رشتۀ البرز را از آستارا تا استراباد از آذربایگان میدانسته است. بهرحال در زمانهای دیرتر از زمان استرابو تاپوران در کوههای مازندران نشیمن گرفته بودند و از اینجاست که آن سرزمین بنام ایشان ’تاپورستان’ خوانده شده، نام ’طبرستان’ که امروز شایع و مشهور است شکل درست و پارسی آن همان ’تاپورستان’ است چنانکه در سکه هایی که پادشاهان آنجا در قرنهای نخستین و دومین تاریخ هجری زده اند و اکنون به فراوانی یافت میشود نیز نام سرزمین با خط پهلوی ’تاپورستان’ نقش شده است. همچنین ’طبرک’ که نام دو دز معروف، یکی در نزدیکی ری و دیگری در نزدیکی سپاهان است شکل درست آن ’تاپورک’ است وشک نیست که هنگامی این دو جا، نشیمن دسته هایی از آن طایقه بوده است. (نامهای شهرها و دیه های ایران صص 20- 21). رجوع به تاپور و تاپورستان و طبرستان شود
لغت نامه دهخدا

تبرستان

تبرستان
طبرستان. تپورستان. تاپورستان. سرزمین تاپورها (قومی ساکن آن ناحیت). ملکی معروف، زیرا که تبر در آن متعارف است. طبرستان معرب آن. (از فرهنگ رشیدی). رشیدی نوشته ملکی معروف است زیرا که تبر در آن متعارف است و طبرستان معرب آنست و در تحقیق مسامحه کرده است لهذا بیانی کامل لازم است. مؤلف گوید: این وجه تسمیه سخیف است چرا که اگر به ملاحظۀ آلت تبر آن ولایت را تبرستان گفته اند درخت و جنگل بیش ازتبر در آن ولایت وفور دارد بایستی جنگلستان گویند، آنچه از تاریخ تبرستان و غیره معلوم است تبره بمعنی پشته و تپه و کوههای کوچک است و چون آن ولایت غالباً پشته و تپه و کوهستان بوده به تبرستان که لفظ پارسی قدیم است موسوم شده و در زمان ملوک عباسی که حکام آن ولایت مسلمان شدند و از جانب خلفا حکومت مییافتند لقب هر یک ملک الجبال بوده و حدود آن ولایت را از شهر رویان که از ابنیۀ منوچهر بوده تا نور و کجور و آمل و ساری و استراباد و گرگان و لاریجان و سواته کوه و سمنان و دامغان و گیلان و دماوند و طهران و رودبار قزوین، تبرستان میخوانده اند یعنی کوهستان و منوچهر بر فرازکوه ری قلعه ای بزرگ ساخته آن را بارۀ تبره نام نهاده و آن اول قلعه ای بود که بر بالای کوه بنا نهادند. چون کوهی که در آن ولایت بوده ماز نام داشته است شهرهایی که در درون آن کوه بوده مازاندرون خواندند و گویند شهرهای آن زیاده از بیست شهر بوده و چون قارن سوخرا از جانب ساسانیان در آن مرز ایالت داشته آن کوه، به کوه قارن موسوم گردید. در زمان یکی از خلفای بنی عباس مردی مأمور به تبرستان شده در مراجعت خلیفه از او پرسید که تبرستان چگونه ولایتی است عرض کرد که تبرستان یعنی مکان انبوهی زر است. سه طبقه از اولاد ساسانیان در آن ولایت سالها پادشاهی کرده اند و در تاریخ تبرستان و مازندران مفصلاً مشروح است. بید تبری و بنفشۀ تبری و آهنگ تبری و زبان تبری منسوب به آن شهرهاست و معرب آن طبرستان و طبری است وقتی گفته ام، شعر:
ایا بت تبرستانی ای مه خزری
بگرد سرخ گلت بر بنفشۀ تبری
نگار نوری رخسار دیلمی طره
فدای طره و بالات گیلی و خزری
تبر بفرق تبرزد زند لبت از رشک
به پهلوی چو کنی یار نغمۀ تبری.
(انجمن آرا) (آنندراج).
یکی از ایالات شمالی ایران و حاکم نشین آن شهر دامغان ’؟’ و شهردماوند از شهرهای معتبر این ایالت و اراضی آن بیشترتپه و ماهورهایی است که از کوههای خراسان امتداد یافته. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا