معنی قبح
قبح
((قُ))
زشتی، زشت بودن
تصویر قبح
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قبح
قبح
قبح
زشتی، زشت بودن، بدگلی
فرهنگ فارسی عمید
قبح
قبح
زشت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
قبح
قبح
زشتی. ضد حسن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قبح
قبح
بدی، زشتی، شناعت، قباحت
متضاد: حسن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قدح
قدح
سبو
فرهنگ واژه فارسی سره
قبیح
قبیح
زشت
فرهنگ واژه فارسی سره
قبل
قبل
پیش
فرهنگ واژه فارسی سره
قبض
قبض
رسید، برگه فروش
فرهنگ واژه فارسی سره
قبر
قبر
گور، آرامگاه، مزار
فرهنگ واژه فارسی سره