جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قایم مقام

قایم مقام

قایم مقام
جانشین نایب مناب: چون طاهر وفات یافت ابو علی در مدینه قائم مقام او شد، وزیراعظم نخست وزیر
فرهنگ لغت هوشیار

قائم مقام

قائم مقام
کسی که در جای کس دیگر قرار گیرد و کارهای او را انجام دهد، نایب و جانشین
قائم مقام
فرهنگ فارسی عمید

قائم مقام

قائم مقام
نائب. جانشین. (ناظم الاطباء). خلیفه. نائب مناب: چون طاهر وفات یافت ابوعلی در مدینه قائم مقام او شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272ص 402). چون خلف با آن لشکر با سیستان آمد طاهر وفات یافته بود و حسین پسر او در مخالفت خلف قائم مقام پدر شد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 54). یکی را از ملوک مدت عمر سپری شد و قائم مقامی نداشت. (گلستان).
به شیخی در آن بقعه کشور گذاشت
که در دوده قائم مقامی نداشت.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا