مردگی یک ناحیه کم و بیش وسیع از یک عضو. پیدایش غانغرایا بر اثر عفونتهای مزمن موضعی دراعضا حاصل می شود ولی چون آنتی بیوتیکهای قوی وجود دارد غانغرایا هم کمتر دیده می شود. معمولا غانغرایا در انساج مختلف به نامهای گوناگون خوانده می شود. اگر همه قسمتهای یک عضو یا تمام یک نسج مشخص از یک عضو ابتلا بغانغرایا و مردگی پیدا کرده باشد به نام اسفاسل خوانده می شود و مردگی قسمت کمتری از اعضا را معمولا به نام نکروز می نامند. و قطعات کرده جداشده از استخوان ها را به نام سکستر می نامند و همچنین غانغرایای انساج نرم را به نام اسکار می نامند. انساج مبتلی بغانغرایا معمولا کبود یا بنفش رنگ می شوند و دارای سردی موضعی می باشند. غانقرایای خشک تقریبا بدون بو است ولی غانغرایای مرطوب دارای بوی گندیدگی میباشد
بعضی گفته اندکه آن بقلهالاوجاع است و شاید غیر از آن باشد، نباتی است برگ آن سفید و بزرگ و ساقی از وسط برگ آن ایستاده روئیده و بر آن گلی است شبیه به گل نباتی که آن را بروانیا نامند و چون گل آن ریخت حبی از آن ظاهر میگردد و آن را بیخی است باقوت، مجففه و بی لذع، این گیاه در کوهستان میروید، طبیعت آن گرم و تر است، آشامیدن نقوع بیخ آن در شراب و مضغ آن نیز ناشتا جهت رفع خشونت قصبۀ ریه و مری و سرفه نافع، جهت آنکه جوهر آن غلیظ است و چون مانند کتیرا در شراب بخیسانند که غلیظ گردد و یا لعوق از آن سازند و یا مضغ نمایند، بیخ آن را از آن عصاره ای برمی آید و نافع است امراض مذکوره را و قائم مقام رب ّالسوس است، و حب آن را چون نرم بکوبند و با قیروطی ممزوج نموده بر صورت بمالند باعث تجدید و مانع لذع و تشنج آن است، (مخزن الادویه)