جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قاع

قاع

قاع
زمین پست و هموار که دور از کوه و پشته باشد، دشت، هامون
قاع صفصف: زمین هموار و بی گیاه. برگرفته از قرآن کریم «فُیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً» (طه - ۱۰۶)
قاع
فرهنگ فارسی عمید

قاع

قاع
هامون زمین پست هموار دور از کوه و پشته بیابان صاف و هموار. یا قاع صفصف. بیایان مستوی
فرهنگ لغت هوشیار

قاع

قاع
زمین پست هموار دور از کوه و از پشته، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، زمین راست و هموار، (ترجمان علامه جرجانی ص 77)، کویر، (نصاب)، ج، قیع، قیعه، قیعان، اقواع، اقوع، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) :
نه روشندلی زاید از تیره اصلی
نه نیلوفری روید از شوره قاعی،
خاقانی،
همچنین در قاع بسیط مسافری گمشده بود، (گلستان)
لغت نامه دهخدا

قاع

قاع
نام قلعه ای است در مدینۀ طیبه، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، وبه آن ’اُطم البلویین’ گفته میشود و در کنار آن چاهی است موسوم به چاه غدق، (معجم البلدان ج 7 ص 15)
منزلی است در راه مکه پس از عقبه، نسبت به کسی که به طرف مکه میرود و پس از آن زباله است، (معجم البلدان ج 7 ص 15) (نزههالقلوب ج 3 ص 167)
لغت نامه دهخدا

قاع

قاع
یوم الَ قاع روزی است از روزهای عرب، ابواحمد گوید این روزی است که در آن حادثۀ میان بکر بن وائل و بنی تمیم اتفاق افتاد و در این روز اوس بن حجر بدست بسطام بن قیس شیبانی اسیر گشت و در این باره آمده است:
بقاع منعناه ثمانین حجه
و بضعاً لنا اخراجه و مسائله،
(معجم البلدان ج 7 ص 15)
لغت نامه دهخدا

بقاع

بقاع
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
فرهنگ لغت هوشیار

باع

باع
پارسی تازی شده باز بازه یاز اندازه ای برابربا سر انگشت دست راست تاسر انگشت دست چپ هنگامیس که دست ها رابه دو سوی گشوده ایم واحد طول از سر انگشت دست راست تا سر انگشت دست چپ آنگاه که دستها را افقی بطرفین باز کنند باز
فرهنگ لغت هوشیار