یک قسمت بریده شده از خربزه، هندوانه یا میوۀ دیگر، برآمدگی جلوی زین اسب، کوهۀ زین، شکاف، ترک، تراک، قاش، تکه، پاره، چند عدد از چیزی قاچ قاچ: پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه
قاج، شکاف، ترک، قاچ خربزه یا هندوانه، قسمتی از آن، یک قطعه از آن به درازا بریده و غالباً یک ربع است، قاچ زین، قپۀ پیش زین، کوهۀ پیشین زین، برآمدگی جلو زین اسب و غیره، بلندی که بر جلو زین است و سوارکار دست بدان گیرد، قاش زین، - امثال: قاچ زین را بگیر نیفتی، اسب سواری پیشکشت، ترکیب ها: - قاچ خوردن، قاچ خورده، قاچ دادن، قاچ قاچ، قاچ قاچ شدن، قاچ کردن