جدول جو
جدول جو

معنی قاتی کردن

قاتی کردن((کَ دَ))
درهم و برهم کردن، دیوانه شدن، اختلال حواس پیدا کردن
تصویری از قاتی کردن
تصویر قاتی کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قاتی کردن

قاتی کردن

قاتی کردن
مأخوذ از ترکی قاتماق + کردن فارسی. مزج. خلط. مخلوط کردن. درهم کردن. آمیختن. درآمیختن. رجوع به ترکیب قاطی کردن شود
لغت نامه دهخدا

قاتق کردن

قاتق کردن
در تداول عوام نانخورش را کم کم با نان خوردن تا بهمه نان برسد، قناعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

قاتق کردن

قاتق کردن
در تداول عوام نانخورش را کم کم با نان خوردن تا به همه نان برسد. نانخورش ساختن. قناعت کردن در صرف نانخورش: پنیر را قاتق کن
لغت نامه دهخدا

بازی کردن

بازی کردن
سر گرم شدن ببازی، مشغول شدن بچیزی سر گرم شدن بچیزی گذراندن وقت، قمار کردن
فرهنگ لغت هوشیار